اولین رمان سایت (5)

بخش پنجم رمان شاهزاده ای از آسمان:

حسیبا:

  • ۲
  • نظرات [ ۰ ]
    • مدیر سایت(علی)
    • شنبه ۱۱ شهریور ۹۶

    اولین رمان سایت (4)

    بخش چهارم رمان شاهزاده ای از آسمان:

    آرتین:

  • ۱
  • نظرات [ ۰ ]
    • مدیر سایت(علی)
    • دوشنبه ۶ شهریور ۹۶

    *خبر*

    با سلام

    مرسی از لطف همه بازدیدکنندگان گرامی.

     

    لطفا نظر و انتقاد وپیشنهاد برای تمام پست هایم قرار دهید.

    اگر از پست ها و مطالبم استقبال شود زود تر مسابقات جنجالی و پر جوایز سایت شروع میشود.

    پس تا میتوانید نظر و پیشنهاد دهید.

    با تشکر" علی مدیر سایت.

     

  • ۲
  • نظرات [ ۰ ]
    • مدیر سایت(علی)
    • چهارشنبه ۱ شهریور ۹۶

    اولین رمان سایت (3)

    بخش سوم رمان شاهزاده ای از آسمان:

    ادامه حسیبا:

  • ۲
  • نظرات [ ۰ ]
    • مدیر سایت(علی)
    • چهارشنبه ۱ شهریور ۹۶

    **مهم**

    با سلام

    قابل توجه کسانی که میخواهند داستان یا رمان خودشونو در سایت قرار بدن(فعلا رمان پذیرفته نمیشود.یک رمان در صف است)

    به این آیدی در تلگرام بیان :     و اول خودشونو معرفی کنن و داستانشونو برام بفرستن....بلافاصله من داستانشونو در سایت به اسم خودشون قرار میدم.

  • ۲
  • نظرات [ ۱ ]
    • مدیر سایت(علی)
    • شنبه ۲۸ مرداد ۹۶

    اولین رمان سایت (2)

    بخش دوم رمان شاهزاده ای از آسمان :

    حسیبا:

  • ۱
  • نظرات [ ۲ ]
    • مدیر سایت(علی)
    • شنبه ۲۸ مرداد ۹۶

    اولین رمان سایت (1)

    بخش اول رمان شاهزاده ای از آسمان :

    آرتین:

  • ۱
  • نظرات [ ۱ ]
    • مدیر سایت(علی)
    • شنبه ۲۸ مرداد ۹۶

    اولین رمان سایت (خلاصه)

    نام این رمان:شاهزاده ای از آسمان 

    خلاصه این رمان زیبا:

    سرنوشتی عجیب در حال رقم خوردن است؛ رازی که برای فاش شدن به دوازده قربانی نیاز دارد. حسیبا؛

    دختری معمولی مثل همه دخترهاست که غافل از سرنوشت شگفت انگیزی که در انتظارشه، با پسری به نام

    آرتین نامزد میشه. آرتین پلیسی وظیفه شناس و بیباکه که علاقه ی چندانی به این ازدواج نداره. در

    کشاکش داستان، رازی بزرگ در دنیایی از ناشناخته ها برملا میشه که....

     

  • ۱
  • نظرات [ ۰ ]
    • مدیر سایت(علی)
    • شنبه ۲۸ مرداد ۹۶

    اولین داستان سایت

    نام داستان:چرا قدرتم کم شده

    مردی قوی هیکل در چوب بری استخدام شدوتصمیم گرفت خوب کار کند
    روز اول 18 درخت برید.رییسش به او تبریک گفت و اورا به ادامه کار تشویق کرد.روز بعد با انگیزه بیشتری کار کرد ، ولی 15 درخت برید.!!!!
    روز سوم بیشتر کار کرد،اما فقط 10 درخت برید.به نظرش امد که ضعیف شده
    پیش رییسش رفت .عذر خواست و گفت:
    نمی دانم چرا هرچه بیشتر تلاش می کنم،درخت کمتری می برم!
    رییس پرسید: آخرین بار کی تبرت را تیز کردی؟
    او گفت: برای این کار وقت نداشتم.تمام مدت مشغول بریدن درختان بودم !

    تا داستان بعد بدرود.

  • ۲
  • نظرات [ ۰ ]
    • مدیر سایت(علی)
    • شنبه ۲۸ مرداد ۹۶

    اولین پست سایت

    با سلام تمام بازدیدکنندگان محترم سایت.

    قابل توجه:  من نیمی از اوقات فعالیت سایت را به رمان و داستان اختصاص میدهم

    و نیم دیگه هم به مسابقه و .............

  • ۳
  • نظرات [ ۱ ]
    • مدیر سایت(علی)
    • شنبه ۲۸ مرداد ۹۶
    با سلام من علی هستم و این سایت رو برای پر کردن اوغات فراغت خودم و دیگران بنا کردم.
    من در این سایت داستان ها و رمان های متعددی رو میزارم.
    داستان های کاربران و داستان های خودم و داستان دیگه...
    رمان های دیگران و رمان های دیگه...
    پس همیشه نظر یا پیشنهاد یادتون نره.
    موفق باشین.
    پیوندهای روزانه